۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

بدون شرح

 

 


شير يه روز تصميم گرفت با دوست دخترش(ببخشيد نامزدش) ازدواج كنه

در وسط جشن و در گردهمايي با شكوه شير ها به مناسبت اين واقعه مهم

 


موش كوچكي با احتياط زياد راهي براي خودش پيدا كرد و روبروي داماد وايساد و با صداي رسا و لرزان!! گفت " داداش عزيز ازدواج تو رو تبريك مي گم و براي داداش گنده اي مثل تو آرزوي خوشبختي دارم"

http://www.tvquran.com/Al-Shuraim.htm


 

يكي از شير هاي ميهمان غريد كه" موش فسقلي تو چطور به يه شير

مي گي داداش؟"

http://www.tvquran.com/Al-Shuraim.htm

موش با احتياط و به آرامي گفت " با اجازه تو داداش عزيز منم قبل از ازدواج شير بودم!!"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر